جدیدترین آهنگها

جدیدترین آهنگها

جدیدترین آهنگها-عکس ها-اخبار-نرم افزار-جوک و SMS

زن میانسال وقتی از ازدواج موقت همسرش با خبر شد برای تنبیه او مهریه 100 میلیونی‌اش را به اجرا گذاشت.

زن میانسال که اضطراب در چهره اش موج می زد مقابل قاضی دادگاه خانواده نشست و گفت : هرگز تصور نمی کردم که پاسخ 38 سال زندگی مشترک ازدواج با دختری 20 ساله از سوی همسرم باشد.

زن میانسال آهی کشید و در ادامه به قاضی گفت : 38 سال قبل مهدی که در همسایگی مان زندگی می کرد به خواستگاری ام آمد و به اصرار خانواده ام به دلیل داشتن وضع مالی بسیار خوب به عقد او در آمدم اوایل زندگی احساس علاقه ای به همسرم نداشتم اما کم کم با وجود مهربانی ها و توجه های مهدی به زندگی مان دلگرم و به او علاقه مند شدم.

شوهرم 8 سال از من بزرگتر بود. او مرد بسیار خوب و خانواده دوستی بود و من با وجود اختلاف طبقاتی که از نظر مالی با مهدی داشتم از ازدواج با او بسیار خوشحال بودم و احساس خوشبختی می کردم . با به دنیا آمدن اولین فرزندمان خوشبختی ما بیشتر از قبل شد. من و همسرم هر دو تلاش می کردیم که زندگی خوبی را برای فرزندمان بسازیم . 2 سال بعد نیز فرزند دوم به دنیا آمد و خوشبختی ما کامل شد. اما افسوس که عمر خوشی ها کوتاه است.

مشکلات از زمانی شروع شد که همسرم به یکباره تصمیم گرفت شغل خانوادگی شان که فروش لبنیات بود را تغییر دهد و با دوستان جدیدش کارخانه ای راه اندازی کند. هرچه به او اصرار کردم که از این کار منصرف شود بی فایده بود ، او تصمیم خود را گرفته بود و خیلی زود چوب حراج به کارش زد و با پول کلانی وارد حرفه ای شد که هیچ شناختی راجع به آن نداشت. مدتی از ورود همسرم به شغل جدیدش می گذشت که احساس کردم روحیات مهدی به طور کامل عوض شده است.

او کاملا بی قرار و بی حوصله بود و هر بار که از او در مورد علتش می پرسیدم فشار کار جدید را بهانه می کرد هرچه سعی می کردم خود را راضی کنم بی فایده بود. بنابراین تصمیم گرفتم که در کار های شوهرم بیشتر دقت کنم . پس از مدتی زیر نظر گرفتن همسرم به حقایق تلخی پی بردم . همسر توسط همکاران جدیدش به مواد مخدر آلوده شده بود.

من که زندگی آرامم را در پایان راه می دیدم تصمیم گرفتم تا مهدی را از این منجلاب بیرون بکشم. بنابراین با همسرم صحبت کردم خوشبختانه توانستم اورا راضی کنم که با بستری شدن در بیمارستان اعتیادش را ترک کند. مهدی در آن مدت به دلیل ناتوانی در حساب و کتاب بدهی کلانی را به بار آورده بود و پس از بستن کارخانه طلب کاران یک به یک به در خانه می آمدند و با آبرو ریزی پول خود را طلب می کردند. همسرم به دلیل ترک اعتیادش حال و روز مناسبی نداشت پس به ناچار خودم دست به کار شدم و با سرمایه ای که باقی مانده بود بدهی های همسرم را پرداخت کردم.

5 سال زمان برد تا همه چیز به حالت عادی بازگشت و همسرم دوباره همان مرد قبلی شد و دلگرم من و زندگی و دو فرندمان شد. از آن همه پول و سرمایه تنها چیزی که برایمان باقی مانده بود خانه ای در شمال شهر بود که با فروختن آن توانستیم مغازه ای کوچک خریداری کنیم تا همسرم بتواند دوباره کاسبی خود را از سر بگیرد . کم کم وضع مالی همسرم بهتر و بهتر شد . تا جایی که دارایی هایش حتی بیشتر از قبل شد.

چند سال قبل مهدی برای قدردانی از زحمات و سختی های آن چند سال زندگی مان یک روز من را به محضر برد و مهریه 10 هزار تومانی ام را به100 میلیون پول نقد افزایش داد. من که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم به همسرم قول دادم که همیشه برای او زن زندگی و مادر مهربانی برای فرزندانمان باقی بمانم .

زن میانسال اشکهایش را پاک کرد و گفت : چند ماه قبل همسرم کمی زودتر از همیشه به خانه آمد و خیلی زود خوابید . رفتارش بسیار مشکوک بود اما حدس زدم به دلیل کار زیاد زود به خواب رفته است . در همین حین تلفن همراه همسرم زنگ خورد وقتی به گوشی نگاه کردم نام زنانه ای همراه با عکس دختر جوان را روی گوشی همسرم دیدم از تعجب زبانم بند آمده بود.

دوست داشتم که علت آن را از همسرم بپرسم . بنابراین به سراغ همسرم رفته و بیدارش کردم وقتی موضوع را به او توضیح دادم با صدایی بلند بر سرم داد کشید و پس از کلی داد و بیداد گفت که مینو همسر موقتش است و او را بسیار دوست دارد . من که از حرفهای همسرم شوکه شده بودم با گریه از اتاق خارج شدم و مدام به خود می گفتم که این حرف ها حقیقت ندارد اما پس از بررسی پی بردم که مینو که از دختر خومان کوچکتر است 2 سال قبل به عقد موقت مهدی در آمده بود که به زودی نیز فرزندشان به دنیا خواهد آمد.

زن میانسال آهی کشید و گفت : هرگز تصور نمی کردم که همسرم یک روز به من خیانت کند. چیزی که من را آزار می دهد این است که او زنی را به عقد موقت خود درآورده است که از دخترمان کوچکتر است و 30 سال با او اختلاف سنی دارد ، ضمن آنکه او در زندگی با من کمبودی نداشت .

که بخواهد دنبال ازدواج مجدد باشد. روز گذشته تصمیم گرفتم تا تکلیف خود را با این زندگی و شوهرم روشن کنم ، بنابراین به سراغش رفتم و او خیلی راحت به من گفت که مینو را دوست دارد ضمن آنکه در تدارک به دنیا آمدن فرزندشان هستند و به هیج وجه حاضر به جدایی از او نیست و اگر من هم تمایل داشته باشم می توانم به زندگی خود در کنار آنها ادامه بدهم . بنابراین من هم تصمیم گرفتم تا مهریه 100 میلیونی خود را برای ادب کردن همسرم به اجرا به گذارم.

قاضی پس از شنیدن اظهارات زن میانسال دستور احضار مرد را صادر کرد.

منبع: مهر

باز نشر:SARINA2011.LOXBLOG.COM


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

موضوعات

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 150
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 151
بازدید ماه : 1004
بازدید کل : 75585
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1